(اینو سه نفر از بیانی ها راجبش میدونن... اونقد واضح نگفتم که بتونه یادتون بیاد... ولی خب یادمه که دوتاتونو صدا زدم که بیاین خصوصی... و برا دوتاتون عین هم نوشتم... و...)
خواستم بگم که اگه یادتون اومد بدونین که این طعنه نیست... نه تقصیر هیچکسی و نه تقصیر منه... کسی حق نداره براش معذرت بخواد... فقط قسمتم این بوده اوکی؟ :)
=======================
میدونی؟
یه... امممم... یه چیزی، بود
قشنگ یادمه که چقد دنبالش بودم..
ولی خب نشد.. نتونستم داشته باشمش
یعنی درواقع گیرم نیومد
نشد
تقصیر کسی نبود..
فقط انگار.. نباید میداشتمش میدونی چی میگم؟
خیلی میخواستمش خیلی زیاد ها 😂
ولی خب از اول قسمت بود که من همچون چیزی رو نداشته باشم 🤷🏻♀️
انگار حق نداشتم اونو داشته باشم
چون که
بعدش چیز شد... یافت شدنی شد
و بدست آوردنی شد
طوری که بدست آوردنش خیلی آسون بود ها خیلی آسون
ولی...
من شرایطشو از دست داده بودم :)
چجور بگم.. آره دیگه همین
نشد که بشه
نشد :)
و من دیگه به دستش نیاوردم
فک نکنم دیگه هرگز اون چیز گیرم بیاد
برای همیشه... از دستش دادم :)
دقیقا دقیقا دوبار این اتفاق برام افتاده
و هر دو بارش
وقتی میتونستم داشته باشمش شرایطش نبود و وقتی شرایطش فراهم شد... من نتونستم که بدستش بیارم :)
هعی خدا... 💔
خیلی دردناکه :)
خوب تا الان دووم آوردم که گریه نکردم... آره درین حد جدی بوده که بتونه گریه م هم بیاره اوکی؟ :)
درسته که چیز کوچیکی بود (شما نمیدونین ولی میگم که بدونین... چیز کوچیکی بود بچه بازی بود درواقع) ولی واسه من مهم بود.. خیلی میخواستمش خیلی جدی 👀
بجا گریه.. من اینو دوبار شیکوندم 💔💔
🤣👏🏻
پ.ن: من خوبم.. اینقد تحمل دارم که گریه هم نکنم.. پس حالم خوبه ^-^ 💯